مقام:امام اول | ||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
نام مبارک:علی | ||||||||||||||||||||||||||||
لقب معروف:امیرالمؤمنین، مرتضی | ||||||||||||||||||||||||||||
کنیه شریف:ابو الحسن | ||||||||||||||||||||||||||||
پدر:ابوطالب علیه السلام | ||||||||||||||||||||||||||||
مادر:فاطمه بنت اسد | ||||||||||||||||||||||||||||
تاریخ ولادت:13 رجب سال سی ام عام الفیل | ||||||||||||||||||||||||||||
محل ولادت:مکه، خانه کعبه | ||||||||||||||||||||||||||||
مدت امامت :30 سال | ||||||||||||||||||||||||||||
مدت عمر:63 سال | ||||||||||||||||||||||||||||
تاریخ شهادت:21 ماه رمضان سال 40 هجری | ||||||||||||||||||||||||||||
علت شهادت: | ||||||||||||||||||||||||||||
قاتل:ابن ملجم مرادی لعنه الله | ||||||||||||||||||||||||||||
مقام:امام دهم |
---|
نام مبارک:علی |
لقب معروف:هادی، نقی |
کنیه شریف:ابوالحسن |
پدر:امام جواد علیه السلام |
مادر:سمانه |
تاریخ ولادت:15 ذی الحجه سال 212 هجری قمری |
محل ولادت:مدینه |
مدت امامت :34سال |
مدت عمر:42 سال |
تاریخ شهادت:3 رجب سال 254 هجری |
علت شهادت: |
قاتل:معتمد عباسی لعنه الله |
محل دفن:سامرا پیشوای دهم شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام در سال 212 ه.ق در شهر صریا (نزدیک مدینه) دیده به جهان گشود. پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه علیه السلام و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه است. نام مبارک ایشان علی از القابشان نقی، هادی و نجیب؛ و کنیه شان ابوالحسن می باشد. مدت امامت ایشان حدود 34 سال است یعنی از سال 220 ه.ق (سال شهادت امام جواد علیه السلام) تا سال 254 ه.ق که در شهر سامرا به شهادت رسیدند. پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند. در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است: برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده ی برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.) |
سالروز ولادت آن غواص بی بدیل دانش ها را که دامن دامن معرفت به تشنگان دانایی و آگاهی می بخشید تبریک می گوییم.
*
*
ای امام دانایی های بشر من جوانی از بی کرانه آبی ها
امروز در انتظار شمیمی از بوی خوش آشنایی ات هستم
تا اندیشه مرا با طلوع صبح صادقی نورانی کنی
میلادت گلباران
مقام:امام پنجم |
---|
نام مبارک:محمد |
لقب معروف:باقرالعلوم |
کنیه شریف:ابو جعفر |
پدر:امام سجاد علیه السلام |
مادر:فاطمه دختر امام حسن علیه السلام |
تاریخ ولادت:اول رجب سال 57 هجری قمری |
محل ولادت:مدینه |
مدت امامت :19سال |
مدت عمر:57 سال |
تاریخ شهادت:هفتم ذی الحجه سال 114 هجری |
علت شهادت: |
قاتل:هشام بن عبدالملک |
برخی از سخنان امام(ع)
|
در و دیوار مکه را آیینه بندان کنید . آسمان مکه ار ستاره باران کنید . از عرش تافرش را با گل های یاس بیارایید . امشب خانه محمد ( صلی الله علیه و آله) میهمانی کوچک از آسمان دارد . میهمانی که قدومش از خاک تا افلاک را نورافشان کرده است . میهمانی که همچون شهاب شب تاریک جاهلیت را می شکفد . و در آغوش پرمهر محمد ( صلی الله علیه و آله) جای می گیرد . ...............
امیرالمومنین برای تهیه طعامی برای زن و بچه هایش به خانه ی یک نفر یهودی به نام زید آمد و از او مقداری جو خواست و چون پول نداشت یک لباس از لباسهای فاطمه علیهاالسلام را گرو گذاشت و جو را برداشت و به خانه برگشت. از آن سو، زید آن لباس را در یکی از اتاقها قرار دارد و به کار خود پرداخت، اما زن او شبانه مشاهده کرد نوری از آن اتاق به بیرون میتابد و هیچ از قضیه آگاه نبود،میرالمومنین برای تهیه طعامی برای زن و بچه هایش به خانه ی یک نفر یهودی به نام زید آمد و از او مقداری جو خواست و چون پول نداشت یک لباس از لباسهای فاطمه علیهاالسلام را گرو گذاشت و جو را برداشت و به خانه برگشت. از آن سو، زید آن لباس را در یکی از اتاقها قرار دارد و به کار خود پرداخت، اما زن او شبانه مشاهده کرد نوری از آن اتاق به بیرون میتابد و هیچ از قضیه آگاه نبود، خیلی وحشت کرد و به سراغ شوهرش رفته، او را از خواب بیدار کرد و جریان را به عرض او رسانید. زید اساسا جریان چادر را در ذهن خود نداشت، با تمام نگرانی و احتیاط وارد اتاق شد و به هر سو نگریست، چیزی و کسی نیافت، ناگاه متوجه شد که لباس پاره پاره ی زهرا در گوشه ای افتاده و نور پرفروغی از همان لباس ساطع است. چون این منظره را دید نور لباس زهرا را که از نور الهی و از زهد و تقوای آن حضرت سرچشمه گرفته بود، برقلب یهودی تابید و آن را روشن ساخت و لذا بی درنگ ایمان آورده و در جرگه ی مسلمانان قرار گرفت و زن او نیز چون این کرامت عظیم را مشاهده کرد ایمان آورد و بدین طریق هشتاد نفر از یهودیان همسایه زید با دیدن این منظره ی عجیب مسلمان گردیدند و ید بیضای موسی ، و اثر پیرهن یوسف بر چشمان یعقوب نابینا را تداعی کردند و با زبان حال گفتند: چادر زهرا از پیراهن یوسف و از ید بیضای حضرت موسی قویتر و ارزشمندتر است .
منبع : مناقب ابن شهر آشوب ، جلد 3 ، صفحه 339 و بحار الانوار جلد 43 صفحه 330
یا امیر المومنین حق داشتی بری با چاه درد و دل کنی !
مسلمانان باعث خاکی شدن چادر زهرا شدند !
اما یهودی ها با چادر زهرا مسلمان شدن !
راستی یا امیر المومنین ، چقدر خوب شد که امام حسن علیه السلام تو کوچه همراه مادرشون بودن ، چون اگر همراه حضرت زهرا سلام الله علیها کسی نبود چطور میخواستن راه منزل رو پیدا کنن ؟!
آخه اون نامرد وقتی به مادرمون سیلی زد! ، میگن مادرمون یه لحظه راه خونرو گم کردن !
میگن وقتی با امام حسن علیه السلام از خونه اومدن بیرون ، دست امام حسن علیه السلام تو دستای مادرشون بوده اما وقتی میخواستن برگردن خونه ، دست حضرت زهرا تو دستای امام حسن علیه السلام بوده !
راستی سینه زن !
هواست باشه تو این ایام چطوری باید سینه بزنی !
باید جوری سینه بزنی ، که سینه ات درد بگیره
نمیگم سینه ات بشکنه !، میگم سینه ات درد بگیره
التماس دعا
یا زهرا...
خیلی وحشت کرد و به سراغ شوهرش رفته، او را از خواب بیدار کرد و جریان را به عرض او رسانید. زید اساسا جریان چادر را در ذهن خود نداشت، با تمام نگرانی و احتیاط وارد اتاق شد و به هر سو نگریست، چیزی و کسی نیافت، ناگاه متوجه شد که لباس پاره پاره ی زهرا در گوشه ای افتاده و نور پرفروغی از همان لباس ساطع است. چون این منظره را دید نور لباس زهرا را که از نور الهی و از زهد و تقوای آن حضرت سرچشمه گرفته بود، برقلب یهودی تابید و آن را روشن ساخت و لذا بی درنگ ایمان آورده و در جرگه ی مسلمانان قرار گرفت و زن او نیز چون این کرامت عظیم را مشاهده کرد ایمان آورد و بدین طریق هشتاد نفر از یهودیان همسایه زید با دیدن این منظره ی عجیب مسلمان گردیدند و ید بیضای موسی ، و اثر پیرهن یوسف بر چشمان یعقوب نابینا را تداعی کردند و با زبان حال گفتند: چادر زهرا از پیراهن یوسف و از ید بیضای حضرت موسی قومیرالمومنین برای تهیه طعامی برای زن و بچه هایش به خانه ی یک نفر یهودی به نام زید آمد و از او مقداری جو خواست و چون پول نداشت یک لباس از لباسهای فاطمه علیهاالسلام را گرو گذاشت و جو را برداشت و به خانه برگشت. از آن سو، زید آن لباس را در یکی از اتاقها قرار دارد و به کار خود پرداخت، اما زن او شبانه مشاهده کرد نوری از آن اتاق به بیرون میتابد و هیچ از قضیه آگاه نبود، خیلی وحشت کرد و به سراغ شوهرش رفته، او را از خواب بیدار کرد و جریان را به عرض او رسانید. زید اساسا جریان چادر را در ذهن خود نداشت، با تمام نگرانی و احتیاط وارد اتاق شد و به هر سو نگریست، چیزی و کسی نیافت، ناگاه متوجه شد که لباس پاره پاره ی زهرا در گوشه ای افتاده و نور پرفروغی از همان لباس ساطع است. چون این منظره را دید نور لباس زهرا را که از نور الهی و از زهد و تقوای آن حضرت سرچشمه گرفته بود، برقلب یهودی تابید و آن را روشن ساخت و لذا بی درنگ ایمان آورده و در جرگه ی مسلمانان قرار گرفت و زن او نیز چون این کرامت عظیم را مشاهده کرد ایمان آورد و بدین طریق هشتاد نفر از یهودیان همسایه زید با دیدن این منظره ی عجیب مسلمان گردیدند و ید بیضای موسی ، و اثر پیرهن یوسف بر چشمان یعقوب نابینا را تداعی کردند و با زبان حال گفتند: چادر زهرا از پیراهن یوسف و از ید بیضای حضرت موسی قویتر و ارزشمندتر است .
منبع : مناقب ابن شهر آشوب ، جلد 3 ، صفحه 339 و بحار الانوار جلد 43 صفحه 330
یا امیر المومنین حق داشتی بری با چاه درد و دل کنی !
مسلمانان باعث خاکی شدن چادر زهرا شدند !
اما یهودی ها با چادر زهرا مسلمان شدن !
راستی یا امیر المومنین ، چقدر خوب شد که امام حسن علیه السلام تو کوچه همراه مادرشون بودن ، چون اگر همراه حضرت زهرا سلام الله علیها کسی نبود چطور میخواستن راه منزل رو پیدا کنن ؟!
آخه اون نامرد وقتی به مادرمون سیلی زد! ، میگن مادرمون یه لحظه راه خونرو گم کردن !
میگن وقتی با امام حسن علیه السلام از خونه اومدن بیرون ، دست امام حسن علیه السلام تو دستای مادرشون بوده اما وقتی میخواستن برگردن خونه ، دست حضرت زهرا تو دستای امام حسن علیه السلام بوده !
راستی سینه زن !
هواست باشه تو این ایام چطوری باید سینه بزنی !
باید جوری سینه بزنی ، که سینه ات درد بگیره
نمیگم سینه ات بشکنه !، میگم سینه ات درد بگیره
التماس دعا
یا زهرا...
تمام حقوق سایت متعلق به : حسینیه مجازی هیئت فاطمیه سلام الله علیها می باشد