امیرالمومنین برای تهیه طعامی برای زن و بچه هایش به خانه ی یک نفر یهودی به نام زید آمد و از او مقداری جو خواست و چون پول نداشت یک لباس از لباسهای فاطمه علیهاالسلام را گرو گذاشت و جو را برداشت و به خانه برگشت. از آن سو، زید آن لباس را در یکی از اتاقها قرار دارد و به کار خود پرداخت، اما زن او شبانه مشاهده کرد نوری از آن اتاق به بیرون میتابد و هیچ از قضیه آگاه نبود،میرالمومنین برای تهیه طعامی برای زن و بچه هایش به خانه ی یک نفر یهودی به نام زید آمد و از او مقداری جو خواست و چون پول نداشت یک لباس از لباسهای فاطمه علیهاالسلام را گرو گذاشت و جو را برداشت و به خانه برگشت. از آن سو، زید آن لباس را در یکی از اتاقها قرار دارد و به کار خود پرداخت، اما زن او شبانه مشاهده کرد نوری از آن اتاق به بیرون میتابد و هیچ از قضیه آگاه نبود، خیلی وحشت کرد و به سراغ شوهرش رفته، او را از خواب بیدار کرد و جریان را به عرض او رسانید. زید اساسا جریان چادر را در ذهن خود نداشت، با تمام نگرانی و احتیاط وارد اتاق شد و به هر سو نگریست، چیزی و کسی نیافت، ناگاه متوجه شد که لباس پاره پاره ی زهرا در گوشه ای افتاده و نور پرفروغی از همان لباس ساطع است. چون این منظره را دید نور لباس زهرا را که از نور الهی و از زهد و تقوای آن حضرت سرچشمه گرفته بود، برقلب یهودی تابید و آن را روشن ساخت و لذا بی درنگ ایمان آورده و در جرگه ی مسلمانان قرار گرفت و زن او نیز چون این کرامت عظیم را مشاهده کرد ایمان آورد و بدین طریق هشتاد نفر از یهودیان همسایه زید با دیدن این منظره ی عجیب مسلمان گردیدند و ید بیضای موسی ، و اثر پیرهن یوسف بر چشمان یعقوب نابینا را تداعی کردند و با زبان حال گفتند: چادر زهرا از پیراهن یوسف و از ید بیضای حضرت موسی قویتر و ارزشمندتر است .
منبع : مناقب ابن شهر آشوب ، جلد 3 ، صفحه 339 و بحار الانوار جلد 43 صفحه 330
یا امیر المومنین حق داشتی بری با چاه درد و دل کنی !
مسلمانان باعث خاکی شدن چادر زهرا شدند !
اما یهودی ها با چادر زهرا مسلمان شدن !
راستی یا امیر المومنین ، چقدر خوب شد که امام حسن علیه السلام تو کوچه همراه مادرشون بودن ، چون اگر همراه حضرت زهرا سلام الله علیها کسی نبود چطور میخواستن راه منزل رو پیدا کنن ؟!
آخه اون نامرد وقتی به مادرمون سیلی زد! ، میگن مادرمون یه لحظه راه خونرو گم کردن !
میگن وقتی با امام حسن علیه السلام از خونه اومدن بیرون ، دست امام حسن علیه السلام تو دستای مادرشون بوده اما وقتی میخواستن برگردن خونه ، دست حضرت زهرا تو دستای امام حسن علیه السلام بوده !
راستی سینه زن !
هواست باشه تو این ایام چطوری باید سینه بزنی !
باید جوری سینه بزنی ، که سینه ات درد بگیره
نمیگم سینه ات بشکنه !، میگم سینه ات درد بگیره
التماس دعا
یا زهرا...
خیلی وحشت کرد و به سراغ شوهرش رفته، او را از خواب بیدار کرد و جریان را به عرض او رسانید. زید اساسا جریان چادر را در ذهن خود نداشت، با تمام نگرانی و احتیاط وارد اتاق شد و به هر سو نگریست، چیزی و کسی نیافت، ناگاه متوجه شد که لباس پاره پاره ی زهرا در گوشه ای افتاده و نور پرفروغی از همان لباس ساطع است. چون این منظره را دید نور لباس زهرا را که از نور الهی و از زهد و تقوای آن حضرت سرچشمه گرفته بود، برقلب یهودی تابید و آن را روشن ساخت و لذا بی درنگ ایمان آورده و در جرگه ی مسلمانان قرار گرفت و زن او نیز چون این کرامت عظیم را مشاهده کرد ایمان آورد و بدین طریق هشتاد نفر از یهودیان همسایه زید با دیدن این منظره ی عجیب مسلمان گردیدند و ید بیضای موسی ، و اثر پیرهن یوسف بر چشمان یعقوب نابینا را تداعی کردند و با زبان حال گفتند: چادر زهرا از پیراهن یوسف و از ید بیضای حضرت موسی قومیرالمومنین برای تهیه طعامی برای زن و بچه هایش به خانه ی یک نفر یهودی به نام زید آمد و از او مقداری جو خواست و چون پول نداشت یک لباس از لباسهای فاطمه علیهاالسلام را گرو گذاشت و جو را برداشت و به خانه برگشت. از آن سو، زید آن لباس را در یکی از اتاقها قرار دارد و به کار خود پرداخت، اما زن او شبانه مشاهده کرد نوری از آن اتاق به بیرون میتابد و هیچ از قضیه آگاه نبود، خیلی وحشت کرد و به سراغ شوهرش رفته، او را از خواب بیدار کرد و جریان را به عرض او رسانید. زید اساسا جریان چادر را در ذهن خود نداشت، با تمام نگرانی و احتیاط وارد اتاق شد و به هر سو نگریست، چیزی و کسی نیافت، ناگاه متوجه شد که لباس پاره پاره ی زهرا در گوشه ای افتاده و نور پرفروغی از همان لباس ساطع است. چون این منظره را دید نور لباس زهرا را که از نور الهی و از زهد و تقوای آن حضرت سرچشمه گرفته بود، برقلب یهودی تابید و آن را روشن ساخت و لذا بی درنگ ایمان آورده و در جرگه ی مسلمانان قرار گرفت و زن او نیز چون این کرامت عظیم را مشاهده کرد ایمان آورد و بدین طریق هشتاد نفر از یهودیان همسایه زید با دیدن این منظره ی عجیب مسلمان گردیدند و ید بیضای موسی ، و اثر پیرهن یوسف بر چشمان یعقوب نابینا را تداعی کردند و با زبان حال گفتند: چادر زهرا از پیراهن یوسف و از ید بیضای حضرت موسی قویتر و ارزشمندتر است .
منبع : مناقب ابن شهر آشوب ، جلد 3 ، صفحه 339 و بحار الانوار جلد 43 صفحه 330
یا امیر المومنین حق داشتی بری با چاه درد و دل کنی !
مسلمانان باعث خاکی شدن چادر زهرا شدند !
اما یهودی ها با چادر زهرا مسلمان شدن !
راستی یا امیر المومنین ، چقدر خوب شد که امام حسن علیه السلام تو کوچه همراه مادرشون بودن ، چون اگر همراه حضرت زهرا سلام الله علیها کسی نبود چطور میخواستن راه منزل رو پیدا کنن ؟!
آخه اون نامرد وقتی به مادرمون سیلی زد! ، میگن مادرمون یه لحظه راه خونرو گم کردن !
میگن وقتی با امام حسن علیه السلام از خونه اومدن بیرون ، دست امام حسن علیه السلام تو دستای مادرشون بوده اما وقتی میخواستن برگردن خونه ، دست حضرت زهرا تو دستای امام حسن علیه السلام بوده !
راستی سینه زن !
هواست باشه تو این ایام چطوری باید سینه بزنی !
باید جوری سینه بزنی ، که سینه ات درد بگیره
نمیگم سینه ات بشکنه !، میگم سینه ات درد بگیره
التماس دعا
یا زهرا...